به گزارش شهرآرانیوز، از همان نخستین لحظات که لالایی در گوش نوزاد زمزمه میشود تا زمانی که نوجوان رودررو با نخستین تجربههای تلخ و شیرین زندگی قرار میگیرد، ادبیات میتواند همراهی باشد آرام، تربیتکننده، آگاهیبخش و در عین حال سرگرمکننده. این همراهی، اما تنها زمانی اثرگذار است که «ادبیات»، در معنای حقیقی خود درک و تولید شود. بیتردید، در سالهای اخیر، کمیت آثار منتشرشده در حوزه کودک و نوجوان افزایش چشمگیری یافته است. ناشران متعددی در این زمینه فعالیت میکنند، تصویرگریها رنگین و حرفهایتر شدهاند و فضاهایی مانند جشنوارههای ادبی، جوایز کتاب سال، کتابخانههای کودک و پویشهای ترویج مطالعه گسترش یافتهاند. اما سؤالات اصلی همچنان باقیست؛ این حجم از فعالیتها، چقدر به تولید ادبیاتی باکیفیت، عمیق و اثرگذار منتهی شده است؟ چقدر از این کتابها واقعاً به رشد ذهنی، اخلاقی، عاطفی و اجتماعی کودک و نوجوان کمک میکند؟
در نگاهی نقادانه، بسیاری از آثار منتشرشده در سالهای اخیر، یا از نظر زبانی سطحیاند، یا از نظر محتوایی تکراری و فاقد جذابیتاند. در برخی موارد، بهجای ادبیات، تنها با محصولی روبهرو هستیم که هدفش پرکردن قفسههاست، نه پرکردن ذهن و دل مخاطب؛ داستانهایی که بیشتر آموزشمحورند تا الهامبخش، بیش از آنکه کودک را به تفکر دعوت کنند، او را در فضای محدود شعار و نصیحت رها میکنند. از سوی دیگر، نگاه بخشی از نویسندگان به مخاطب کودک یا نوجوان همچنان نگاهی از بالا به پایین است. گویی کودک موجودی ناتوان و نیازمند تربیت مستقیم است، نه فردی با ذهنی جستوجوگر، تخیلی خلاق و درکی پیچیده. این نوع نگاه، برخلاف تصوری که از سادگی کودکانه داریم، از درک نادرستِ نیازهای روانی و فرهنگی کودکان و نوجوانان ناشی میشود.
نکته مهم دیگر، تفاوت بنیادینیست که میان ادبیات کودک و ادبیات نوجوان وجود دارد؛ تفاوتی که اغلب در تولید محتوا نادیده گرفته میشود. برای کودک، رنگ و بازی و سادگی زبان مؤثر است، اما نوجوان بهدنبال روایتهاییست که با بحرانها و پرسشهای بنیادینش همدل باشند. نوجوان امروز با انبوهی از سؤالهای هویتی، اخلاقی، خانوادگی، زیستی و حتی سیاسی روبهروست. اگر ادبیات نتواند به این پرسشها با زبان خودش پاسخ دهد، چه انگیزهای برای خواندهشدن باقی میگذارد؟ ما در ادبیات کودک، تا حدی توانستهایم در مسیر جهانیشدن حرکت کنیم. تصویرگریهای بینالمللی، زبان ساده، اما مؤثر، داستانهایی با مفاهیم انسانی و حتی اقتباسهایی از اساطیر ایرانی برای مخاطب کودک، نمونههای موفقی داشتهاند. اما در حوزه نوجوان، عقبماندگی ما محسوستر است. فاصلهمان با ادبیات نوجوان جهان، نهفقط در سبک و ساختار، که در جرئت روایت است. در بسیاری از کشورها، ادبیات نوجوان به مسائل جدی چون مرگ، اعتیاد، نابرابری اجتماعی، تجاوز، خشونت خانوادگی و بحرانهای روحی میپردازد؛ بیآنکه مخاطب را ساده و ناپخته بپندارد؛ اما در ادبیات ما، هنوز هم بسیاری از این موضوعات، ممنوعه هستند یا لااقل پرهیز شدهاند.
جای خالی نویسندگانی که دغدغه نوجوانان امروز را دارند، بهشدت احساس میشود. همچنین جای خالی ناشرانی که حاضر باشند سرمایهگذاری کنند بر کتابهایی که صرفاً به قصد فروش سریع و جلد براق نوشته نشدهاند، بلکه حقیقتاً بخواهند با مخاطب دیروز، امروز و فردای خود رابطهای صادقانه برقرار کنند. در چنین شرایطی، اگر بخواهیم نوجوانان را به مطالعه علاقهمند کنیم، راهش تولید کتابهای شعاری یا اجباری نیست؛ باید داستانهایی نوشت که زندگی آنها را بازتاب دهد، به زبانشان نزدیک باشد و جهانشان را بفهمد. نوجوان به نویسندهای اعتماد میکند که با او از موضع برابری گفتوگو کند؛ نه آنکه برایش نسخه بپیچد. روز ادبیات کودک و نوجوان، یادآور مسئولیتیست که تنها بر دوش نویسنده یا ناشر نیست. خانوادهها، مدارس، رسانهها و نهادهای فرهنگی نیز در شکلگیری سلیقه و ذائقه ادبی نسل تازه نقش دارند. اگر بخواهیم نسلی کتابخوان، آگاه و خلاق داشته باشیم، راهش از توجه جدی به «ادبیات» میگذرد؛ نه صرفاً از سرگرمیهای زودگذر یا پلتفرمهای پُرزرقوبرق.
ادبیات کودک و نوجوان، اگر درست شناخته شود و درست نوشته شود، میتواند آینده فرهنگی ما را بیمه کند. اما تنها با شعار و تکریمهای مناسبتی، نمیتوان به آن دست یافت. زمان آن رسیده که جدیتر از همیشه، این حوزه را ببینیم، نقد کنیم و برای رشدش بکوشیم؛ و یادمان نرود که کودک و نوجوان، تنها «مخاطب» ما نیستند؛ آینده ما هستند. در ادامه به مناسبت روز ادبیات کودک و نوجوان مطالبی گردآوری شده و در کنار آن با تعدادی از نویسندگان و شاعران این عرصه گفتگو کردهایم که در ادامه میخوانید.
برای خواندن هر یکی از این مطالب روی دکمههای زیر کلیک کنید: